وای از دل دیوانهام
زین دشمن همخانهام
همسایه با بیگانهام
ویرانتر از ویرانهام
زین پس درون خانهام
یا جای دل یا جای من
ای وای دل، ای وای دل
ای وای من، ای وای من
دل پرده پرده خون شود
تا پرده دیگرگون شود
چون مرغ حق خون میچکد
از نغمههای نای من
شاید نسیمی آید و
بویی ز باغت آورد
تا در هوایت گل کند
خاکستر پرهای من
داغ دلم بی گفتگو
از تو گرفته رنگ و بو
دلتنگ یک لبخند تو
چون غنچه سرتا پای من
از من به جز این های و هو
آداب و ترتیبی مجو
من آن شبان عاشقم
هوهوی من، هیهای من
شاعر: قیصر امینپور
با صدای: علیرضا افتخاری
آلبوم: شبان عاشق
اینقدر مستم که از چشمم شراب آید برون
از دل پر حسرتم دود کباب آید برون
یار من در نیمه شب ار بی نقاب آید برون
زاهد صد ساله از مسجد خراب آید برون
صبحدم چون رخ نمودی شد نماز من قضا
سجده کی باشد روا چون آفتاب آید برون
قطرهی درد دل جامی به دریا اوفتد
سینه سوزان، دل کباب، ماهی ز آب آید برون
جامی
در سوز سرمای زمستان توی قصه
من مانده بودم زیر باران توی قصه
تو مست و شیدا زیر چتر خیس رویا
من زار و تنها در هزاران توی قصه
این سوی قصه تو پر از احساس بودن
من پوچ و خالی مردهام آن سوی قصه
نوشتن از نبودنت
بهم کمک نمیکنه
هیچ چیزی بعد رفتنت
بهم کمک نمیکنه
نشوندنت، رو معنی عمیق و ناب واژهها
پیچیدنت به هرم استعارهها
بهم کمک نمیکنه
هیچ چیزی بعد رفتنت
بهم کمک نمیکنه
خط زدن نوشتههام
سوزوندن ترانههام
بغضای تلخ بین روز
شب گریههای بیصدام
بهم کمک نمیکنه
هیچ چیزی بعد رفتنت
بهم کمک نمیکنه
نه، هیچ چیزی بعد رفتنت
بهم کمک نمیکنه
این که به خواب من میای
عاشق خندههات میشم
این که تو لحظه لحظههام
جون میگیرم، فدات میشم
برگشتن روزای خوب
قصهی بوی پیرهنت
این که چشامو پس بدی
حتی دیگه اومدنت
بهم کمک نمیکنه
هیچ چیزی بعد رفتنت
بهم کمک نمیکنه
نه، هیچ چیزی بعد رفتنت
بهم کمک نمیکنه
با صدای: مهرنوش
شعر: کامران رسول زاده
کبک بودیم کلاغ شدیم ، خورشید بودیم چراغ شدیم
جنگل بی حصار بودیم ، حالا یه دونه باغ شدیم
چشمامونو بسته بودیم به سفرهی بزرگِ شهر
دست که به سفره رفت ولی با یه ملاقه داغ شدیم
گندمای مزرعهمون خوشههای طلایی داشت
دستای ما تو دلِ خاک نهالِ سادگی میکاشت
آبِ زلالِ چشمهمون شیرِ ستاره بود ولی
قصهی چاهِ آبِ شهر فکرا رو راحت نمیذاشت
مش رمضون ! دیدی تو شهر رو گُردهی ما زین زدن ؟
دیدی که پهلوونا رو با یه کلَک زمین زدن ؟
غولِ سیاهِ وسوسه غیرتِ ما رو خورده بود
کبابِ چربِ پایتخت گوشتِ الاغِ مُرده بود
چشمه بودیم سراب شدیم ، بره بودیم کباب شدیم
ستاره بودیم توی شب اما یهو شهاب شدیم
تو غربتِ آهنو دود کوه غرورمون شکست
تو پایتخت شبیه یه سوال بیجواب شدیم
دیدی چه ساده گم شدن آرزوهامون توی باد ؟
آخ ! چی میشد که نونِ دِه باز توی سفرهمون بیاد ؟
اما نه پای رفتنو نه روی برگشتنی هست
زندگیمون همین شده ، دلتنگیِ خیلی زیاد
مش رمضون ! دیدی تو شهر رو گُردهی ما زین زدن ؟
دیدی که پهلوونا رو با یه کلَک زمین زدن ؟
غولِ سیاهِ وسوسه غیرتِ ما رو خورده بود
کبابِ چربِ پایتخت گوشتِ الاغِ مُرده بود
مش رمضون
شعر: یغما گلرویی
خواننده: رضا یزدانی
آلبوم: هیس
هیچ خوابی آنقدر عمیق نیست که من،
صدایت را در آن نشنوم.
حالا دوباره شب های سفید متعلق به من هستند.
بیخوابی،
بیخوابی شجاعانهای تا سپیده دم. . .
ساموئل بکت
در نوبتی دوباره دلت را مـرور کن
از غم به هر بهانهی ممکن عبور کن
رحمی کن ای عزیز به آبادی خودت
فکری برای کشتن این بوف کور کن
ای خیس گریههای کدورت، کمی بخند
این ابرهای مملو تب را صبور کن
گیرم تمام راه تو مسدود شد، بگرد
یک آسمان تازه و یک جاده جور کن
با انجمادِ ظلمتِ شب بی شباهتی
با شعله در برودت ذهنم خطور کن
یاغی! هبوط فرصت تقسیم سیب نیست
در نوبتی دوباره دلت را مـرور کن
چنینم هست یاد از پیر دانا
فراموشم نشد هرگز همانا
که روزی رهروی در سرزمینی
به لطفش گفت رندی ره نشینی
که ای سالک چه در انبانه داری؟
بیا دامی بنه گر دانه داری
جوابش داد و گفتا دام دارم
ولی سیمرغ میباید شکارم
بگفتا چون به دست آری نشانش
که از ما بی نشانست آشیانش
بگفتا گر چه این امر محال است
ولیکن نا امیدی هم وبال است
ولی تا جان بود در تن بکوشم
بود کز جام او یک جرعه نوشم
ستاره دیده فرو بست و آرمید بیا
شراب نور به رگهای شب دوید، بیا
زبس به دامن شب اشک انتظارم ریخت
گل سپیده شکفت و سحر دمید، بیا
شهابِ یاد تو در آسمان خاطر من
پیاپی از همه سو خط زر کشید، بیا
ز بس نشستم و با شب حدیث غم گفتم
ز غصه رنگ من و رنگ شب پرید، بیا
به وقت مرگم اگر تازه میکنی دیدار
به هوش باش که هنگام آن رسید، بیا
به گامهای کسان میبرم گمان که تویی
دلم ز سینه برون شد ز بس تپید، بیا
نیامدی که فلک خوشه خوشه پروین داشت
کنون که دست سحر دانه دانه چید، بیا
امیدِ خاطرِ سیمینِ دل شکسته تویی
مرا مخواه از این بیش ناامید، بیا
سیمین بهبهانی